یکی از چیزهایی که واقعا از آن بدم میآید، غر زدن است. خیلی زود عصبیام میکند. شخص و موضوعش هم مهم نیست. شاید برخیها حق داشته باشند غر بزنند، ولی این باعث نمیشود که حال من از این رفتار بد نشود.
«غر» در نظر من چند ویژگی اصلی دارد:
۱. اعلام نارضایتی
این که واضح است. غر زدن حتما بر اثر موضوعی است که مطابق میل شخص نیست. این مورد توضیح خاصی ندارد.
۲. بیاثر
غر زدن کاملا بیاثر نیست. مگر میشود گفتن و نگفتنِ حرفی هیچ فرقی با هم نداشته باشد؟ غر زدن احتمالا شخصِ غرغرو را در کوتاه مدت کمی سبک میکند. گاهی هم توهمِ انجام فعالیتِ اثر بخش به او میدهد. مثل کسی که از پشتِ یک اکانت توییتر در حال مبارزه است! دیگر اثرش هم در اکثر مواقع، خرد کردن اعصاب دیگران است. اما ویژگی غر به نظر من این است که روی موضوعِ مورد بحث، تاثیری ندارد. غر زدن با آگاهی دادن، انتقاد کردن یا مطالبه کردن فرق دارد. غر زدن مثلِ غیبت کردن پشت سرِ رئیسِ اداره میماند، نه مثل انتقال نا رضایتی به طور مستقیم به او.
۳. تکراری
من بیان یک نارضایتی، برای اولین بار را مصداق غر زدن به حساب نمیآورم. اولین بار میتواند درد دل باشد، یا نوعی اطلاع رسانی. یا حتی تلاشی واقعی برای تغییر شرایط. ولی وقتی معلوم شد اعلام نارضایتی به این شیوه نمیتواند وضع را بهتر کند، تکرار، همان حرف را به غر تبدیل میکند. اگر ۱۰ بار اول حرفی اثر نگذاشته، احتمالا ۱۰ بار بعدی هم اثر نخواهد گذاشت. حداقل نه به این شیوه. با هر بار تکرارِ آن، احتمال تاثیرش کمتر میشود، نه بیشتر. گفتم، این با یک مطالبهٔ جمعی فرق میکند. این که تعداد زیادی آدم نارضایتیشان را اعلام کنند، با تکرار آن نارضایتی توسط یک نفر متفاوت است. اعلام نارضایتی برای بار اول، خیلی هم پسندیده است. اگر اثر نکرد چه؟ خب عینا تکرار کردنش هم اثر نخواهد کرد، باید به فکر راه دیگری بود. یک بیان جدید یا یک رفتار و حرکتِ عملی یا ... .
حالا من خودم از دستِ غر زدنِ دیگران، کم غر نمیزنم. گفتم یک بار هم به صورت مکتوب این نارضایتی را اعلام کنم، شاید اثر کرد!