عنوان این نوشته از اینجا برداشته شده. محتوایش هم همین طور!
این چند سال اخیر، تحت تاثیر آن مطلب بود و این یکی ، سعی کردهام قبل از تحویل سال، تغییری در زندگیام ایجاد کنم. یک سال نوشتنِ روزانه، یک سال مطالعه و یک سال مدیتیشن. البته کلنگ برخی تغییرات را هم قبل از شروع نیم سال یا شروع فصل زدهام. خلاصه که این روش تا این جا برای من جواب داده.
شاید خروجی من از بیرون افزایش چشمگیری نداشته، اما در این مدت، چیزهای زیادی تجربه کردهام. تجربههای جدید که حتما نباید در فلان پوزیشنِ فلان شرکت بزرگ کسب شود یا در مناطق دور افتادهٔ یک کشور خارجی رخ دهد. دیدن روزانه طلوع آفتاب یا کوهنوردی هفتگی هم نوعی تجربه جدید است، اگر نگاه درست به آن وجود داشته باشد.
قصد داشتم امسال هم، تغییری به خودم عیدی دهم. چند گزینه را لیست کردم. یکی از قدیمیترینهایشان همین وبلاگ نویسی بود. سالها بود که گوشه ذهنم نشسته بود. درست است که معمولا نشنیده میگرفتمش، اما نگاه خیرهاش روز به روز داشت آزار دهندهتر میشد. فرار از این نگاهها، یکی از دلایل اصلی برای زمان شروع بود.
البته که دلایل شروع بیشتر از این بود. بالاخره این فکر الکی در مخم فرو نرفته بود. اول این که توصیهٔ اکید استاد بود. حتما یک خاصیتی داشته که این گونه به آن امر شده! دوم هم این که برای منی که شاید بیش از حد منفعلم، هر فعالیتی میتواند مفید باشد. گفتم کمی چرند بنویسم و اشتباه کنم، بلکه کمتر از اشتباه کردن بترسم. دلایل دیگرش هم دیگران زیاد گفتهاند. در میان این هم، برخی فوایدش مرا کم کم قلقلک داد تا کار به این جا کشید.
اما همین که دیگر نمیتوانم بگویم «همیشه دوست داشتم یک وبلاگ داشته باشم» خودش دستاورد بزرگی است.
همان طور که گفتم برای شروع، روزی ۱۵ دقیقه برای نوشتن در نظر گرفتهام. البته روزهای اول، گاهی هم بخشی از این وقت را به کارهای جانبی مثل ور رفتن با ظاهر سایت، یا پیدا کردن یک ادیتور مناسب یا چیزهای دیگر گذراندهام. برای این که این زمانهای جانبی بیش از حد نشود، معیار دیگری هم به جز وقت گذاشتم تا کمتر از زیر نوشتن فرار کنم. هر بار باید حداقل ۳۰۰ کلمه بنویسم. درست است که در ۱۵ دقیقه بیش از آن میشود نوشت؛ اگر بدانی چه چیزی میخواهی بنویسی.
لیستی از موضوعات احتمالی هم تهیه کردهام که قطعا خیلیهایشان نوشته نمیشوند و از آنهایی هم که نوشته میشوند، خیلیهایشان منتشر نمیشوند. فعلا معیار، صرفا نوشتن است. اگر روزی هم موضوعی برای نوشتن نداشته باشم، قصد دارم در مورد کلمهای تصادفی، ۳۰۰ کلمه بنویسم. نه این که هر چه توانستم تایپ کنم، بلکه باید منسجم و واقعا در مورد همان عنوان باشد. قالب و ادبیاتش هم خیلی از همین پستهای وبلاگی دور نباشد. کلمه را هم از توی دهخدا پیدا میکنم.
چون این فرایند خیلی سخت میتواند باشد، از روزی که چنین فکری به سرم زده، بدون موضوع نماندهام! امیدوارم به این تنبیه دچار نشوم.
با این حجم از وقت گذاری حدس میزنم بتوانم در این چهل روز اول، که ده روزش برای اتفاقات غیرمنتظره است و ۳۰ روزش رسما حساب میشود، هفتهای یک پست منتشر کنم. اگر خوب بود همین روند را حفظ میکنم، اگر هم نه، احتمالا مثل بقیه عادتهایم، کم کم به گونهای که با بقیهٔ زندگیام بیشترین تناسب را داشته باشد، تغییر میکند.