در سالهای گذشته، معمولا این موقعِ سال جور میشد که به عنوان اردوی جهادی، به روستاهای جنوب کرمان بروم. امسال به دلایلی نشد. وقتی باید آن جا باشی و نیستی، بهتر میشود از آن جا بودن گفت. در زمانهای دیگر، آن قدر مشغله و روزمرگی زیاد است که کمتر به یاد روزهای اردوهای جهادی میافتم، وقتی هم که آن جایم، شرایط فرق میکند. در آن جا وقتی برای گفتن نیست، آن جا جای کار کردن است و اگر فرصتی باشد، فکر کردن.
حرف که زیاد میشود در این باره گفت. فعلا به گفتن تعدادی از مزایا و معایب اکتفا میکنم.
مزایا
۱. سفر
سفر است دیگر. چیزی در یک مسافرت معمولی نیست که در این اردو نباشد.
۲. دیدن زندگی روستایی
در همهٔ سفرها این فرصت به دست نمیآید. فکر میکنم برای کسی که در ایران زندگی میکند، مهم است که بداند درصد زیادی از جمعیت کشورش در چه وضعیتی زندگی میکند. منظورم وضعیت بدی نیست، بعدا از محرومیت میگویم. همه در روستا محروم نیستند. گله داران و باغدارانی هستند که سرمایهشان از برخی سرمایه داران ساکن در شهر هم بیشتر است، اما در روستا و با مناسبات اجتماعی و فرهنگی و جغرافیایی آن جا زندگی میکنند. قطعا زندگی در همهٔ روستاها به یک شیوه نیست، اما همهشان ویژگیهای مشترکی و تفاوتهایی اساسی با شهر دارند که شناختشان برای یک شهر نشین، تجربهٔ خوبی خواهد بود.
۳. محرومیت
مقصد اردوهای جهادی (معمولا) روستاهای محروم و کم برخوردار است. دیدن محرومیت هم نعمتی است که چشم آدم را به نعمتهایی که نسبت بهشان نابینا شده، باز میکند. اصلا دیدن این همه اختلاف در سطح زندگی میتواند مفید باشد. مصرفِ خود من در روزهای بعد از اردو، تا زمانی که هنوز تصاویرِ تبلیغات و دیگر هیاهوی شهر جایگزین خاطراتِ سفرم نشده، کم مصرفتر و سادهزیستترم.
۴. همنشینی با دوستان
سفر رفتن به همراه حداقل ۲۰ - ۳۰ نفر دیگر مزهٔ خودش را دارد. آن هم با همسفرها و آشناهای چند ساله.
۵. آب و هوا
من ساکن تهران هستم. خب معلوم است که کیفیت هوای آن جا از نظر آلودگی بهتر است. تابستان هایش گرم است اما هوای اول بهارش مطبوع است. با این که از ابتدای متن خیلی تلاش کردم، اما خیلی شبیه انشاهای «تعطیلات خود را چگونه گذراندید» شد.
۶. رهایی از دغدغه
در زمان تعطیلات و در سفر معمولا قرار است که این اتفاق بیافتد اما آن قدر دلمشغولی هست که این هدف همیشه به راحتی به دست نمیآید. غیر از محیطِ روستایی، سبک زندگی در آن جا به کمک میآید تا دیگر نگرانیها کمرنگ شود. کار بدنی در بیشتر طول روز، برای منی که در روزهای عادی بیشتر از کلهام کار میکشم تا از بدنم، نوعی استراحت ذهنی محسوب میشود. این فراقت با بیکاری و استراحت مطلق سختتر میسر میشود. چرا که فکر و خیال آدم را رها نمیکند. اما کار بدنی و مشغولیتی که فشار ذهنی نمیآورد، فرصت استراحت برای ذهن را بهتر فراهم میکند.
غیر از آن خیلی از دغدغههای بیمعنی دیگر هم آن جا وجود ندارد. همه لباس یک دست میپوشند پس دیگر نیازی نیست که نگران ظاهر خود باشیم. زمان خواب و بیدار شدن مشخص است و وقت کم نمیآید. نگران تهیه غذا و به دست آورد رزق نیستیم و میدانیم که شاید غذا کمتر یا سادهتر، اما هر چه هست، میرسد و با شکم خالی نخواهیم خوابید. تنها دغدغه این است که کار را برسانیم.
۷. مفید بودن
من نمیدانم ساختن خانه یا آبرسانی به یک روستا در بلند مدت واقعا باری از مشکلات کم میکند یا نه، اما قطعا در کوتاه مدت از زحمت زندگی بعضی افراد میکاهد. همین دانسته این حس را به آدم میدهد که کاری که انجام میدهد پوچ نیست و از آن خیری به دیگران میرسد. این حس مفید بودن هم خوشایند است و هم سازنده.
غیر از مفید بودن، «خوب» بودن هم در اردوی جریان دارد. این جا کسی به اجبار نیامده، و هیچ کاری هم اجباری نیست. با این حال تقریبا همهٔ افراد با انگیزهٔ مثبت به کارشان میپردازند. کسی از زیر کار درنمیرود. در این مدت چنان جوی قالب میشود که نه تنها افراد از زیر مسئولیتهایشان شانه خالی نمیکنند، که گاهی در انجام کارهای بیشتر هم با هم رقابت میکنند.
۸. آرامش
سرعت زندگی در روستا کمتر است. آن جا کم سر و صداتر، کم جمعیتتر و به طور کلی سادهتر است. این موضوع برای من خوشایند است. این خلوتی در کنار ۳ مورد قبلی، آرامش عمیقی برای آدم ایجاد میکند.
و برای مسلمانتر ها:
۹. نماز اول وقت و جماعت
برنامه خواب و ساعت و کارها برای این موضوع مناسب است.
۱۰. گناه کمتر
جو و شرایط این گونه ایجاب میکند.
معایب
۱. مفید نبودن
ساختن خانههای غیر اصولی در جایی خشک و به دور از امکانات است چقدر کار درستی است؟ یا ساخت مدرسه در روستایی که مشکل آب شرب دارند؟ همانطور که گفتم این کارها در کوتاه مدت قطعا بیفایده نیستند و اگر تدبیر جامعتری نباشد، همینها هم ضروری (و ناکافی) محسوب میشوند. اما قطعا نیاز به مدیریت و تدبیر جامعی است تا به این تلاشها جهت داده شود و کارهای جدیتر با آثار بلندمدت انجام داده شود. راستش شنیدهام برخی گروههای جهادی دارند کارهای جدیتری میکنند. کارشناسی شده و اصولیتر ولی خودم فرصت آشنایی و همکاری با این گروهها را نداشتهام.
۲. تاثیر منفی روی محلیها
جمعی از بچههای شهری که معمولا گیر نیازهای اولیه زندگی نبودهاند و اکثرا وضع بدی ندارند، با فرهنگ و رفتارهای طبقه و محل سکونت خود به روستایی محروم میروند. اگر تعامل جهادگران با روستاییان مدیریت نشود، ممکن است برخی فرهنگهای نادرست به روستاییان منتقل شود.
۳. از دست دادن گزینههای جایگزین
این نکته منفی محسوب میشود؟ اگر بخواهیم حسابش کنیم، بالاخره در همه تصمیمات وجود دارد. ما با انتخاب یک گزینه، گزینههای دیگر را از دست میدهیم. با رفتن به اردوی جهادی از مهمانیهای فامیلی یا سفری تفریحی یا حتی اردوی راهیان نور را از دست میدهیم.