از این پست متمم شروع شد. دعوت به گفت و گویی در مورد این جمله:
اولش جمله منو جذب نکرد. بعد که شروع به خواندن کامنتها کردم، کم کم جالبتر شد. این حرفها قرار بود یک کامنت باشن، زیر همون پست. بعد که نوشتمش، دیدم شخصیتر از فضای متممه. از طرفی هم دیگه نوشته بودمش، گفتم به این بهانه این جا رو هم بهروز کنم.
کلا نظرات حول دو تا موضوع بود. ۱. اقدام نکردن ۲. قبول نکردن شکست یا اصلا کاری نمیکنیم که بخوایم شکست رو سرمایه کنیم، یا اونقدر شکستمون رو قبول نمیکنیم که دیر میشه و هزینهش زیاد.
بعضی وقتا هم میشه که فکر میکنیم از شکست درس گرفتیم. یه نتیجهٔ سادهانگارانه از یه موقعیت برداشت کردیم. مثلا تو یکی از نظرات نوشته بود که برای شروع یکی از کارهاش چک داده بوده و بعد که موعدش رسیده بوده مجبور شده بوده ماشینش رو بفروشه. بعد این درس رو گرفته بود که چک دادن کار بدیه و تا آخر دیگه همچین کاری نکرده! واقعا مشکل از چک بوده؟
من کلا کم شکست خوردم. خیلی کم. بزرگترین شکستم، مشروط شدن یک ترم تو دانشگاه بوده! اصلا ریسکپذیر نیستم. اگه احتمال بدم تو کاری ممکنه شکست بخورم و هزینهای متحمل بشم، اصلا سمتش هم نمیرم. تا جایی که تو بازیهایی که بلد نیستم هم به زور شرکت میکنم. ماهها طول کشید تا یه دست با بچههای شرکت FIFA بازی کنم. چون میدونستم قراره ببازم! و وقتی تن به بازی کردن دادم که دیگه بهونهای برای فرار نداشتم.
این جمله یه جورایی شبیهِ همون جملهٔ نیچهس:
آن چه مرا نکُشد، قویترم میکند.
شکستی که به قدر کافی زود هنگام باشه، با احتمال کمتری میتونه کشنده باشه. سرمایه گذاری و قویتر شدن هم شبیهن دیگه.
چیزی که تو نظرات به چشمم اومد این بود که بعضیا به جای شکست، از لفظ باختن استفاده کرده بودن؛ یا اشتباه کردن. این الفاظ یه موقعیت برگشت پذیر رو نشون میدن. یه زمین خوردن که میشه بعدش بلند شد. اما شکست، غیر قابل برگشته. چیزی که میشکنه به این سادگیا درست نمیشه. که این مطلب رو هم قبلا از خود استاد شنیده بودم. یادم نیست کجا. با خوندن نظرات برام یادآوری شد.
کامنتها رو که میخوندم، کم کم در پسزمینهٔ ذهنم آهنگ اشتباه، اثر بهرام نورایی، پخش شد. با این که مدتها بود گوشش نکرده بودم.
وقته اینه که بگم که اشتباه کردم
زنده باد اشتباهِ خوبِ من
کردنی ترین اشتباه زندگیم
اشتباهِ خوبِ من
حالا که میبینم، احتمالا بزرگترین اشتباه من، اشتباه نکردن بوده. در واقع بازی نکردن. شروع نکردن. که با تکرارش، دست به اشتباههای بزرگتری زدم. اگه قراره از اشتباه درس بگیریم، باید اشتباهات جدید بکنیم. باید قبل از این که این روند به شکستم تبدیل بشه، به سراغ اشتباههای جدید برم. کردنیترین اشتباه(های) زندگیم، اشتباهِ(های) خوبِ من...