وبلاگِ خوشی : مرا نخوان

آدم‌هایی که محتوا تولید می‌کنند، عموما دو دسته‌اند:

۱- آدم‌هایی که می‌دانند از چه چیزی صحبت می‌کنند. این‌ها نیازی ندارند برای نوشتن مطلب، به ترجمه و سرقت متوسل شوند. دست روی کیبورد ببرند، حرفِ خودشان با صدای خودشان روی صفحه می‌آید. نه این که زحمتی برایشان نداشته باشد، ولی عمدهٔ زحمتش را قبلا کشیده‌اند. این‌ها آنقدر از دانش و تجربه انباشته و لبریز شده‌اند و این دانش در تک تک رفتار و گفتارشان سرازیر می‌شود و حالا حرف‌هایشان در قالب محتوا ریخته شده. پست وبلاگ یا هر نوشته یا محتوای دیگرشان، فقط بخشی از داناییشان است. حرف‌های نگفته‌شان بیشتر از نوشته‌هایشان است.

۲- دسته دوم ولی هنوز پر نشده‌اند. برای نوشتن یک پست، باید ۱۰ پست دیگر بخوانند و از کتاب و فیلم و چیز‌های دیگر مدد بگیرند تا ریز ریز بتوانند مطالب لازم برای یک نوشته را سر هم کنند و با زحمت به انتشار برسانند. گاهی هم توان تحمل این همه زحمت را ندارند و متنی پوچ و بی‌مایه را در معرض دید دیگران قرار می‌دهند.
نه این که این‌ها بد باشند! این‌ها در همین نوشتن‌ها رشد می‌کنند. من خودم، اگر اصلا به حساب بیایم، از همین دسته‌ام. مدام به فکرم که نوشتهٔ بعدی را از کجا و به چه بهانه باید جور کنم. مطلبش را از که قرض بگیرم(!) و متنش را از روی دست که بنویسم؟

دنبال کردن گروه اول برای مخاطب مفید است. آن‌ها پیامکشان هم آموزنده است و برای کسی که گوش کند، درس دارد. حتی سکوتشان حرف دارد برای گفتن. پای صحبتشان، چیزی گیر عابرین گذری هم می‌آید؛ حتی اگر ظرفیت کلاس درسشان را نداشته باشند. گروه دوم ولی هنوز حرف برای گفتن ندارند. تکرار می‌کنند تا یاد بگیرند. نوشتن، بیشتر برای خودشان مفید است، نه دیگران. این‌ها را معمولا دوستانشان می‌خوانند و با هم نظری رد و بدل می‌کنند و با هم رشد می‌کنند. ارزش همراهی کردن دارند، ولی ارزش دنبال کردن، نه.

مشکل جایی شروع می‌شود که افرادی از گروه دوم، ادای گروه اول را دربیاورند، یا بدتر از آن، خودشان باورشان شود که از آن دسته‌اند. اول با رویای عضویت در گروه اول شروع می‌کنند و بعد به جای تمرکز روی شخصیت و پیشینهٔ اشخاص گروه اول، سعی می‌کنند بخشی از خروجی‌شان را کپی کنند. مخاطب هم امروز زیاد است. بالاخره تعدادی هستند که سره را از ناسره نشناسند و به دنبال این‌ها بیافتند. آن وقت این خودش می‌شود دلیل برای جذب مخاطب بیشتر و فریب خوردن بیشتر نویسنده و خیلی از اوقات، محروم شدنش از رشد واقعی؛ و البته، تلف شدن وقت مخاطبین. دلم برای آنانی که ناخواسته در این ورطه می‌افتند، می‌سوزد، اما آنان که با علم به جهلشان، ادای علم درمی‌آورند، ارزش دل سوزی ندارند.

همان طور که گفتم، من از گروه دومم. یک تازه کار. پس وظیفه خود می‌دانم که صراحتا اعلام کنم این جا ارزش دنبال کردن ندارد. اگر وقت دارید، بروید سراغ افراد گروه اول و چیزی به خودتان اضافه کنید.


نظر دهید.